بسم الله الرحمن الرحیم
بادرود فراوان به آقا امام زمان(عج) و نائب بر حقّش امام خمینی ، و با سلام بر شهیدان کربلا و شهیدان جنگ تحمیلی در روز چهارشنبه مورّخهی 11/12/1365 در قرارگاه خود واقع در هفتتپّه نشسته بودم و در هر گوشه و کنار چادر قرارگاه بچّههای رزمنده زمزمه حمله شب را به زبان میآورند در این هنگام من و پسردایی عزیزم که یک روح در دو جسم بودیم در یک گوشهی چادر نشسته در این لحظه هرکدام تصمیم گرفتیم چند سطری به عنوان وصیّت نامه بنویسیم.
در این لحظه به فکر پدر و مادر عزیز و مظلوم و برادران و خواهران خوب خود افتادم و خواستم به شما خانواده عزیزم سفارش نمایم که اگر به خواست خدا در این حمله شهید شدم و به دامان خانوادهام برنگشتم برایم گریه و زاری ننمایید و افتخار نمایید که فرزندی تربیت کردید که در راه خدا و دین و شرف و ناموس شهید شده و اگر خواستید گریه کنید برای مظلومیت آقا امام حسین(ع) گریه کنید و برای طفلان مسلم ناله بزنید و همچنین برای شهیدان انقلاب یاوران امام، شهیدان بهشتی و مطهری و دیگر شهیدان انقلاب ناله بزنید.
هیچوقت امام عزیزمان را تنها نگذارید و حافظ قرآن و خون پاک شهیدان باشید من از خانواده، بستگان، دوستان و اهالی محل خود ارادت خالصانه داشته و دارم، استدعای عاجزانه دارم چنانچه از من اشتباهی سر زد به بزرگواری خود مرا عفو نمایید از برادران و خواهران خودم میخواهم خطّ امام را دنبال نمایید و ایشان را تنها نگذارید و نماز را سرلوحهی خود قرار دهند، با بندگان خدا علیالخصوص اهل محل مهربان باشید و سعی نمایید کسی که مرتکب اشتباهی شده از طریق منطق هدایت نمایید.
پدر و مادر عزیزم! اگر سعادت داشتم و به شهادت رسیدم احتمال دارد جنازهام به دست شما نرسد از آنجایی که هر دوی شما یعنی پدر و مادر خوبم مظلوم هستید فکر نمیکنم بتوانید طاقت بیاورید در این هنگام بیاد مظلومین کربلا باشید و به یاد آنها ناله بزنید.
سفارش بعدی من به شما این است مکان دفن مرا در امام زاده یحیی در ردیف قبر دیگر شهدا و در صورت امکان در جنب قبر پدربزرگم در نظر بگیرید چون ایشان نسبت به من علاقهی فراوانی داشته است.
در خاتمه چون من یک بسیجی هستم و عاشق بسیجیان و علیالخصوص سپاهیان عزیز و روحانیت معظّم که به ما عزّت و شرف بخشیدهاند از شما تقاضامندم که نسبت به آنها احترام خاصّی قائل شوید. در خاتمه ضمن دعای خیر به جان امام عزیز و رزمندگان سلحشور، سلام مرا به جوانان و نوجوانان محلّه و ورزشکاران عزیز و بسیجیان عزیز و همیشه حاضر در صحنه و مخصوصاً فامیلهای مهربانم برسانید. به امید دیدار در کربلا
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
با تشکر سیاوش شعبانی
11/12/1365
شهید سیاوش شعبانی در دوّم فروردین سال 1347 در روستای جنید شهرستان قائمشهر دیده به جهان گشود و تا سال 1351 در روستای فوق ساکن و با توجّه به موقعیّت شغلی پدرش و به اتّفاق کلیه اعضای خانواده خود به شهرستان تهران نقلمکان نمودهاند و مقطع تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران گذراند.
شهید سیاوش شعبانی در سال 1358 پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج پایگاه محل (خزانه بخارایی) تهران درآمد و فعّالیّتهای سیاسی، مذهبی و نظامی خود را شروع نمود. شهید عزیز از نظر اخلاق رؤوف و حامی پابرهنگان بوده و نماز و روزه را سرلوحه زندگی خود قرار داده و عاشق امام راحل بوده و فرمان ایشان را با جان و دل میخرید. بزرگترین سوگند ایشان قسم به جان امام بود. شهید سیاوش شعبانی به اتّفاق اعضای خانوادهی خود در سال 1361 مجدداً از تهران به زادگاه اصلی خود روستای جنید قائمشهر مراجعت و ساکن شدهاند و مقطع تحصیلات راهنمایی را در مدرسه ارمغان جنید به پایان رسانید و سپس جهت ارائه تحصیل در دبیرستان والفجر حاجیکلا قائمشهر ثبتنام نمود. شهید سیاوش شعبانی ضمن علاقمندی به ادامه تحصیل به جهت حفاظت از نظام مقدّس جمهوری اسلامی و رفتن به جنگ را مقدّمتر از همه میدانست. شهید سیاوش شعبانی ضمن تحصیل در سال اوّل و دوّم و سوّم نظری سه بار متوالی به جبهه جنگ علیه صدّامیان اعزام و سرانجام در 12/12/1365 در کربلای 5 ، منطقهی شلمچه به درجهی رفیع شهادت نایل آمد.